لب

‫لب

‫..

‫لب ِ لعل‌ ِ جام ِ می، بر لب ِ ماست

‫ز‌ین وصال، شور ِ دگر، حال دگر، در دل ماست

‫لب‌ ِ لعل ِ، یار ِ سیمین بدنی، در بَر ِ ماست

‫وه چه شوری، کزین همرهی ِ هر دو لبان، بر می خاست

‫پیش رفت ِ زمان هم، به چنین حال، می خواست

‫لب ِ لعلش به چشان، حال، چه دانی فرداست

‫لب گرفت آرشه، لب ِ سیم ِ و‌یالون، در راست

‫بوسه یه آرشه را، وه، دل‌انگیز صدائی برخاست

‫گوش، تکرار ز ِ چنان، بوس و کناری، می خواست

‫در دلم، زین سه، یکی بیش گُزیدن، غوغاست

‫بوسه بر جام ِ می و، بر لب ِ یارم برجاست

بوسه یه آرشه را، ‫‫نغمه بر این ها، همراست

‫..

‫سوز

۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ − 08.05.2009 

 

بیان دیدگاه

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.