دریا چشم
..
چو دریا بود چشمان سبز و آبی رنگ معنی دار
او در یکی از صندلی های سالن انتظار فرودگاه نشسته بود
و منتظر بود تا همه برای پرواز خوانده شوند.
چشمان سبز و آبی رنگ و حالتی مهربان داشت. چشمان آبی،
دریائی عمیق را میمانست ، و خود در افکار خود غرق بود.
دریائی بود که در دریا غرق بود ،
دریای چشم های سبز و آبی در دریای افکار عمیق و دور غرق بود.
ولی گویا حالتی مطمئن داشت که کاملاً غرق نخواهد شد ،
و اگر آن ریسمان بسته به زمان حال را بسوی خود به کشاند ،
بلافاصله به زمان حال و به روی نیمکت خود بر خواهد گشت.
.
وسوسه یه رفتن در این دریا جذاب بود ،
او فهمید که پایِ قلبم سُر خورده و دارم در این دریا فرو میروم.
گویا می دید که دارم در این دریا غرق می شوم. جلوی من را نگرفت
نگاهش را ندزدید و پس ازنگاهی کوتاه به من ،
همچنان به نقطه ای ثابت نگاه میکرد.
در حالی که در رویای خود بود، مرا هم زیر نظر داشت ،
و ایستاد به تماشا که چگونه غرق میشوم.
.
ترس آن بود که اگر به دریای چشمانش راه یابم،
این دریا چنان عمیق است که مبادا در آن غرق گردم ،
ولی تجسم این غرق شدن هم زیبا بود ،
غرق شدن در دریایِ محبت چشمانش ، غرق شدن
در لذتِ پذیرفته شدن و مورد قبول واقع شدن زیباست.
چنین غرق شدنی ، غرق شدن در احساس اعتماد دیگری نسبت
بخودت است. لذت از پذیرفته شدنِ تو ، توسط دیگری است.
.
تبسمی که بر لب داشت و در رویا بود ، نشان میداد که گویا
او هم غرق شدن تو را در دریای چشمانش حس میکرد و از اینکه
در این غرق شدن ، تلاشی برای نجات نمی کردی و شاد بودی
از این حالت، راضی بودی ازین غوطه ور شدن در دریایِ محبت او ،
او هم از لذت تو و از اینکه جائی یا موقعیتی برای شاد ساختن تو
داشت و عرضه کرده بود ، راضی بود.
..
سوز
دیترویت ۱۵ فروردین ۱۳۸۸ − 16:30 , 04.04.2009
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...